تاجری اره ی برقی آورد، پای یک منظره را امضاء کرد

ژوئیه 8, 2008 در 12:29 ق.ظ. | نوشته شده در معرفی کتاب, ادبیات | ۱ دیدگاه
برچسب‌ها: , , ,

بعضی وقتها آدم با چیزهایی روبرو می‌شود که تکانش می‌دهند! یک عکس ماهرانه، یک شعر کوتاه هنرمندانه… و تنها عکس العملی که نشان می‌دهد این است که خیلی آرام لبخند میزند! آدم میخواهد به همه بگوید که چه حالی دارد اما وقتی می‌بیند نمی‌شود چیزی نمی‌گوید!

همه ما اینطور شده‌ایم!  شاید مدت زمان لذت بردن از آن چیز چند لحظه بیشتر نباشد اما انرژی که به تمام روح آدم تزریق می‌شود تا مدتها خودش را حفظ می‌کند.

شعرهای کوتاه سید حسن حسینی در کتاب «نوشداروی طرح ژنریک» مرا همانطور می‌کنند. در این کتاب سلسله شعرهای کوتاهی نوشته شده‌اند از کاراکترهایی مانند شاعر، تاجر، زاهد و عاشق. سید حسن حسینی در این کتاب بسیار هنرمندانه اعتراض خود را بیان نموده. اگر این کتاب را گیر آوردید حتما آن را بخوانید:

تاجری اره برقی آورد

پای یک منظره را امضاء کرد

ـــــ

شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!

ـــــ

شاعری قبله‌نما را گم کرد
سجده بر
مردم کرد!

ـــــ

زاهدی نوبنیاد
راه و رسم عرفا پیشه گرفت
لنگ مرغی برداشت
و به آوای حزین آه کشید
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک

ـــــ

شاعری خانه نداشت
در خیابان خوابید
شهرداری سر ذوق آمد و
اقدامی کرد

ـــــ

شاعری خنجر خورد

شعرش از گرده به پیراهن ضارب پاشید

ـــــ

شاعری وارد دانشکده شد

دم در

ذوق خود را به نگهبانی داد

ـــــ

شاعري مي لنگيد
ناقدي نان مي خورد!
شاعري مي ناليد
تاجري پسته ي خندان مي خورد!

ـــــ

تاجري دسته گلي پرپر ديد
ياد پروانه ي كسبش افتاد!

۱ دیدگاه »

RSS feed for comments on this post. TrackBack URI

  1. سلام …
    خواستم بگم اگر تمایل داشته باشید با هم تبادل لینک کنیم,
    منتظرم
    .
    .
    .
    .


بیان دیدگاه


Entries و دیدگاه‌ها feeds.